عصفور

عصفور

به هرحال فکر می کنم فارغ از علاقه، هر انسانی به نوشتن و جایی برای نوشتن نیاز داشته باشد.
اینجا، برای من همان است.

*عصفور گنجشک است، همین قدر فراوان، همینقدر مفت، اما آیا همیشه هرچیز فراوانی بی‌ارزش است؟

آخرین مطالب

هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود

دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۴۵ ب.ظ
«اینرورها که می گذرد شادم»
قیصر می خوانم و قیصر می خوانم، گاهی چند آیه ای قرآن. اینها زندگی است باقی روزمرگی.
پیش از این تلاش می کردم روزمرگی را کمی رنگ زندگی بزنم، اما کدام گنجشک رنگ شده ای مانند قناری آواز می خواند؟
گیرم که آواز هم خواند، چگونه قفس را تحمل کند؟
راستی تو می دانی «چرا مردم قفس را آفریدند؟»
بیچاره قناری ها که از قفس، بیچاره زندگی که از قناری بودن و بیچاره روزمرگی که از تکرار، خسته، خسته‌ی خسته است.
و تو خسته روبرویم می نشینی؛
می پرسم: «فرصت برای حرف زیاد است»؟
راستی «خودمانیم، بگو، این همه...»
«اما اگر گریسته باشی...
آه»
«حال سؤال و حوصله‌ی قیل و قال کو؟»

[هرچند گفتنش احمقانه، تمام کلمات گیر کرده بین گیومه و تیتر از قیصر است.]

  • ۹۷/۰۵/۱۵
  • Osfur

نظرات  (۱)

متاسفانه زندگی و فرصت ها بین همین روزمرگی ها میگذره.
"حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی
وقت رفتن است 
باز هم همان حکایت همیشگی"
پاسخ:
روزمرگی مثل همین شعره قیصره که اینقدر تکرار شده از تازگی افتاده
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">