فنجان فنجان لذت
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۲۱ ب.ظ
حالا که روی صندلی اتاق مطالعه مرکز تحقیقات نشستهام و گاف بین کلاسهام را به نوشیدن فنجانی چای و مطالعه صفحاتی از مقرری این هفته اندیشه سپری میکنم از اعماق وجودم احساس میکنم جایی هستم که باید. از روزی هم که هدفم را مشخص کردم همین را پیش بینی میکردم و هر آنچه هم که زمان گذشته بیشتر و بیشتر به درستی انتخابم پی بردهام.
حالا هر ترم برای من شروع تازهای است و هر کلاس و بحث تازه آجری که از دیوار حایل بین من و طلوع پشت دیوار پایین میافتد و همینطور است که من برخلاف خیلی دیگر، بیش از آنکه مایل باشم وقتم را در جایی بیرون دانشگاه سپری کنم عاشق ماندن توی این شهرک کوچکم که برای من چیزی کم ندارد، و فرصت سکوت و مطالعه را در هر گوشه اش خیلی راحت میتوانم پیدا کنم. البته گاهی این سکون شاید جای سرزنش داشته باشد و من هم به ضرورت ارتباط با جامعه واقفم اما به هر حال نمیتوانم ترجیح درونیم به ماندن را انکار کنم.
در هر صورت حالا فکر میکنم مهم همین لذتی است که میبرم و لذت مضاعف بر آن، احساس بی حد بودن این لذت است که مدام افزایش پیدا میکند. و همینهاست که نشستن روی این صندلی خشک و نوشیدن یک فنجان چای تلخ را برایم اینهمه دلپذیر میکند.
+به عبارتی حالا از حیث انگیزه در حکم همان قمه به دستیام که به دفتر رئیس جمهور حمله برد:)
++تمام لذایذ به کنار، لذت نشستن سر کلاس تفکر انتقادی استاد خندان را کجای دلم بگذارم؟+_+
- ۹۶/۱۱/۱۶