انا بخیر
روی صندلی ام ولو شدهام، ظهر گرمی است، بی حوصلگی از سر و روی هر درخت و باغچه میبارد، پرنده ها هم حتی نای سر و صدا راه انداختن ندارند. آن طرف تر نمای شهر زیر غبار آلودگی انگار خوابیده است و انگار نه چند هفته مانده بهار که روزهای آخر شهریور است.
اما... با اینهمه حال من خوب است. گاهی بین این همه رفت و آمد، و بی حوصلگی باز لحظه هایی هست که شعری بخوانم، خیالی کنم، گوشهای لم بدهم و چشمهام را ببندم...
برخلاف این ظهر گرم و بی حوصله اما حال من خوب است...
۱.
أقول للمذیاع ... قل لها أنا بخیر
أقول للعصفور
إن صادفتها یا طیر
لا تنسنی ، و قل : بخیر
أنا بخیر
أنا بخیر
ما زال فی عینی بصر !
ما زال فی السما قمر !
[محمود درویش]
۲.
رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا میبیند
از دور میگوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
[قیصر امین پور]
- ۹۶/۱۲/۱۵