افسردگی
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۰۹ ق.ظ
افسردگی یعنی فراموش کردن خوشحالی و لذت، عصبانیت مداوم و فراموشی لبخند. تصور اینکه مدام زیر رگبار بلایا هستی و دنیا دارد از تو انتقام میگیرد. این چیزی است که مدتهاست احساس میکنم و مرا به تدریح تبدیل به موجودی غیرقابل تحمل و تلخ کرده، طوری که خودم هم نمیتوانم خودم را تحمل کنم. با خودم میگویم کاش در یک لحظه تمام شود و این رنج مدام پایان یابد... رنجی که تنها خودم حمل نمیکنم و بر روی دوش تو، روی دوش دخترمان و حتی پسرکوچولویمان که دیروز یکسال شد هم بار کردهام...
چه تولد تلخی داشت. هم زمانی که به دنیا آمد هم دیشب... آیا روزنه امیدی به تبدیل این روزهای زهر به روزهایی بهتر وجود دارد؟ چیزی بیخ گوشم میگوید، نکند این تازه روزهای خوب ماست... کاش نباشد و خدا رحمی کند...
- ۰۴/۰۵/۱۲