پیچک
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ق.ظ
هر شب زمانی هست که به بهانهای بذر ضعف از میانم رشد کند.
گویی پیچکی که از ابتدا خشکیده میروید و میبالد تا تمام مرا در خود بفشارد.
و من به هراس هر شب به داسی ریشهاش میزنم اما باز بذری هست و شبی دیگر.
و گواهم بر این تکرار، زخمه های داس است. که اگر نبود خود نیز هیچ ندانستم اینها که گفتم وهم است یا واقعیت!
+اینکه میگویم ضعف، جامع ضعف هاست، از ترس تا حزن. یا اصلا بهتر است اینطور بگویم؛ هر چه احساس که انسان را بفشارد.
- ۹۶/۱۰/۲۶