عصفور

عصفور

به هرحال فکر می کنم فارغ از علاقه، هر انسانی به نوشتن و جایی برای نوشتن نیاز داشته باشد.
اینجا، برای من همان است.

*عصفور گنجشک است، همین قدر فراوان، همینقدر مفت، اما آیا همیشه هرچیز فراوانی بی‌ارزش است؟

آخرین مطالب

حرمان

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ق.ظ

امشب روی دوشم گریه می‌کردی با اینکه اینهمه راه بود بین ما.

گفتمت طاها من و تو ما نیستیم، که من دردهای تو را هیچ نکشیدم.

گفتی رنج هام را نگفتم از من خودت را جدا کنی.

گفتی: به همت ریختم.

 به هم ریخته بودن...

گفتم؛

به هم نریختم جانم. برو استراحت کن. معمولا وقتی از خواب بیدار شویم همه چیز بهتر است.

گفتی؛ شش ماه بعد...سه سال انتظار...

گفتم؛ همه اش همین است، تکرارش نکن. 

و میدانم، از چشمهات خواندم قبول نکردی که همه اش همین است.

خوابیدی. شاید هم مثل من گفتی میخوابی و رفتی...



+من زیر پل سید خندان بودم که کسی پیامی داد آلبوم امید نعمتی را دانلود کن. گفتمش باشد، گفت چه شبی! گفتم راست می‌گویی.

++من زیر پل سید خندان بودم که حافظ گفت؛ مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد...

+++و من زیر پل سیدخندان بودم و همانجا پسری که پس از سه سال با معشوقه‌اش حرف زده بود روی دوشم گریه کرد.

++++و من هنوز زیر پل سید خندانم، کم کم دارد آفتاب می‌زند، گمانم باید برگردم...

  • ۹۶/۱۰/۲۶
  • Osfur

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">