آگاهی
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۳۷ ب.ظ
(اداره آگاهی شماره3 نیلوفر-موسیقی پس زمینه؛ صدای داد و هوار متهمین به علاوه جیغ گاه گاه یک خانوم-ساختمانی قدیمی و بس مرموز)
-کدوم از ایناست؟
-من فقط از پشت دیدمش.
-خب پس از پشت شناسایی کن. برگردید! هوی با شمام! خب، حالا کدومه؟
-باید از روی موهاشون شناسایی کنم؟
-آخه کی تو رو دانشگاه راه داده؟ اینا هر روز موهاشونو یجور می زنن. هیکلشونو ببین!
-اولی از چپ.
-آهان، این شد. مهرداد! برگرد آقا نیگات کنه... خودشه؟
-گمونم.
-صادق! اینم مهردادو شناسایی کرد...خب حالا چقدر مطمئنی؟
-بیشتر از 50 درصد.
-کافیه، برو اتاق بغلی شکواییه ات رو تنظیم کن... نمیخوای چکی، لگدی، چیزی بهش بزنی؟
-نه.
-خوبه، معلومه آدم باشعوری هستی، البته اگرم میخواستی نمیزاشتم...صادق ببرشون.
+سرهنگ می گفت، این مهرداد روزی پونزده تا میزده، میتونی حساب کنی چقدر می شه؟
احوالات؟
++اینکه اسمم توی لیست خدام نبود انگار کافی نیست باید این گلودرد و انفولانزا هم بیاید بلای جانم شود.
+++خندیدی و گفتی که تو خودت را به انزوا می زنی، می دانم که از انزوا لذت نمیبری. و من لبخند زدم که شاید. به هر حال بهتر آن است از چیزهای ناگزیر لذت ببریم.
- ۹۶/۰۸/۰۲