انحصار طلبی و نقد
نقد برای اغلب ما واژه مقدسی است؛ نقدپذیری صفت انسان های متعالی است و نقاد فردی روشنفکر با نگاهی وسیعی که سره را از ناسره تشخیص می دهد. اما همیشه مفاهیم مقدس بهترین فرصتند برای پنهان کردن پلیدترین نیت ها و نقد غایت این ماجراست. من به عنوان کسی که یک سال در یک موسسه معروف کارشناس بخش کتاب های شعر بودم و منتقدی پرخاشگر، حالا این را می فهمم که نقد در بسیاری از اوقات1 تنها یک واکنش احساسی است برای حفظ وضع موجود؛ سلاحی برای حفاظت از مرزهایمان، برای انحصارطلبی! شاعرها شعر را نقد می کنند تا مبادا از اسلوب های مشخص خارج شوند، فیلم نباید خارج از چارچوب های مرسوم برود و شخصیت های داستان طبق اصول شخصیت پردازی، پردازش شوند. پس به تعبیر دیگر منتقد، خصوصا منتقد هنری ادبی دست انداز رسیدن به نوآوری است. پس چرا باید دست انداز باشیم؟ من از آن موسسه بیرون آمدم، شما هم اگر هنوز نقد می نویسید بهتر است از خودتان خارج شوید.
1. در برخی مواقع قطعا اینطور نیست، مثلا در موضوعات سیاسی ایدئولوژی و تلاش برای انطباق بر آن مسئله اساسی است.
- ۹۹/۰۱/۲۲
از حرفت نفی قواعد و چارچوبهای تخصصی برنمیاد؟