از سررفتن حوصلهام، حوصلهام سر میرود
پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۴۴ ق.ظ
دیگر لباسهایم را اتو نمیکنم. مدتهاست اتوی خانه روشن نشده. کفشم را هم واکس نمیزنم. اگر حالم به هم نمیخورد، مویم را هم شانه نمیکردم. عموما در خانه، روی کاناپه بنفش گنده توی حال دراز میکشم و سر کار هم اغلب روی صندلی لم میدهم. شلِ شل. همیشه احساس خستگی دارم، بیحوصلگی مزمن. از کار که حوصلهام سر میرود، میروم کمی بازی میکنم ولی چند دقیقه بعد از بازی هم حوصلهام سر میرود. از سر رفتن حوصلهام، حوصلهام سر میروم. سر میروم مدام و همه اطرافم را گند برداشته، حتی وقتی تازه از حمام درآمده باشم. فردا صبح باید نمایشگاه باشم.
- ۰۲/۰۲/۲۸