ترش
شیری که تاریخ انقضایش برای چهار روز پیش بود با عسل خوردم تا ترشیش را بگیرد، ولی به شکل غیرمنتظرهای تلخ شد و متاسفانه وقتی تلخیش را در انتهای دهانم حس کردم که داشتم ته شفاف لیوان را نگاه میکردم.
کمی گوشه آشپزخانه نشستم شاید تلخی دهانم به تدریج برود، اما خب نرفت و هیچ چیز بدتر از طعم تلخی که نمیرود نیست. بلند شدم با همان لیوان شیر حدود یک چهارم لیوان آب خوردم، آبِ شیرِ آشپزخانه گرم بود، مزه هم پخش شد توی دهانم و بعد از راه گلوم همینطور تلخی ادامه پیدا کرد تا معدهام.
بلافاصله رفتم توی یخچال دنبال یک چیز شیرین که چشمم خورد به یک نصفه سیب ترش که کمی جمع شده و تیره بود؛ گمانم کمِ کم برای چهار روز پیش همانجا مانده بود. همان روز که بعد از یک بعد از ظهر خستهکننده سراغش رفته بودم ولی از بس ترش بود که نتوانستم تمامش کنم.
برش داشتم و رفتم پشت میز لپ تابم نشستم و گازش زدم. خوش طعم بود، خوش طعمتر از آنچه فکرش را کنی!
- ۹۹/۰۶/۲۷