عصفور

عصفور

به هرحال فکر می کنم فارغ از علاقه، هر انسانی به نوشتن و جایی برای نوشتن نیاز داشته باشد.
اینجا، برای من همان است.

*عصفور گنجشک است، همین قدر فراوان، همینقدر مفت، اما آیا همیشه هرچیز فراوانی بی‌ارزش است؟

آخرین مطالب

مسئولیت مدنی دل بردن

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۵۸ ب.ظ

اما آیا واقعا می توان چیزی را اصلاح کرد؟ آیا هرگز می توان آثار ویرانی بناها و انسان ها را ترمیم کرد تا هر چیزی به همان وضعی که بوده بازگردد؟...درست همانطور که بوده؟

(دانوب خاکستری-غاده السمان)



در تعریف مسئولیت مدنی اومده؛ "اگر به شخصی خسارتی وارد گردد و سبب آن خسارت را با ادله قانونی و معقول -که تو مدنی 5 کامل بحثش می کنیم- بتوان به شخصی دیگر نسبت داد. آن شخص که خسارت به او منتسب شده باید تا حد امکان خسارت وارده را جبران کند. "سادش میشه اینکه باید جبران کرد. باید ترمیم کرد ویرانی ای رو که ایجاد میشه.

و بعد یک لحظه جلوی تخته می ایستد مثل کسانی که بخواهند اعترافی دردناک کنند نگاهش را از بچه های کلاس می دزدد و حرفش را ادامه می دهد:

اما هیچ جبران خسارتی صد در صد نیست. فلسفه مسئولیت مدنی بازگردوندن زیان دیده است به شرایط قبل از زیان اما بازگشت به قبل اساسا منتفیه. فرض کنید شیشه ای رو که که کسی شکسته، اون می تونه شیشه رو عوض کنه و به خیال خودش خسارتو جبران کنه ولی اون قطعا نمیتونه احساس ترس خسارت دیده از صدای شکستن شیشه رو جبران کنه. حالا شما می تونید خسارت ناشی از یه بی آبرویی یا یه قتل رو جبران کنید؟ اینا مثالای واضحشن. اما در کل اینو بدونید هیچ وقت نمیشه خسارتی رو که وارد میشه صد در صد جبران کرد.

-استاد راه بهتری نیست؟

سوال مسخره ایست، اما یکهو از دهنم بیرون می پرد. اما می دانم بی جواب نمی ماند. منتظر جواب به استاد که میرود روی صندلیش بنشیند خیره می شوم.

-سعی کنیم به کسی خسارت نزنیم. البته بازم اگه راه بهتری پیدا کردی منم خبر کن... علی آریان نژاد!

-حاضر....


+کلاس ها لذیذ تر از هر وقت دیگه ایه، این یک ماهی که گذشت هیچ غیبتی نکردم و حتی تاخیرهام هم انگشت شمار بودن، بیشتر از هر وقت دیگه ای دلبسته علوم انسانی شدم، طوری که گمون نکنم روزی بتونم ازشون دل بکنم. شاید تا آخر عمرم توی فضای درس و دانشگاه موندم.

++بعد از رفتن محمود اتاقمون کاملا یک دست شده، با هم کهف میریم، بهشت زهرا میریم، باهم صبحانه می خوریم و هیچوقت خودمون رو تو اتاق مالک چیزی نمی دونیم. یک زندگی ایده آل کمونیستی. حسین گوشیش حالا دست منه. کاپشن من تن علی. میلاد هم که بعد از گم شدن گوشیم دیگه صاحب شارژم شده. کتابا هم که کلا اشتراکیه و البته جورابا:) گاهی حتی لباسای همو میشوریم که این دیگه واقعا نوبره:) و البته کارهای دیگه که قابل گفتن نیست؛) خوردنی هامون هم همه توی اون کمد منسوب به انبار آذوقه است و کی میدونه چی ماله کیه؟ یخچال اتاق هم همیشه پره. اتوپرس و چای ساز هم که در راهه. بساط پی اس هم بعضی شبا یا تو اتاق ما یا اتاق بغلی به راه می شه که هل من مبارز:D. بعضی شبا هم که میریم فوتسال. درسته همیشه می بازیم اما کلی با هم می خندیم و برگشتنی از بوفه سر راه چای و نبات می زنیم. چه روزهای شیرینی... چند سال دیگه هر کدوم از این جمع ما کجاست؟آیا این روزهای اتاق 358 رو به یاد میاریم؟

+++محمود موافق وضع قانون بود تو اتاق و من مخالف. بقیه هم بی نظر بودن ولی من هیچ وقت کوتاه نیومدم. برای همین هم رفت. 

++++مسئولیت مدنی دل بردن چیه؟ آیا ید دلبر ید غاصبانه است یا ید امانی؟ اگر غاصبانه است بازگردوندن دل اصلا ممکنه؟ راستی اگه زیان دیده خودش شکایت نداشته باشه مگه پرونده منتفی نیست؟اصلا مگه اینجا خسارتی هست؟

تیتر هم تیتر مضحکی بود:)


  • ۹۶/۰۷/۲۰
  • Osfur

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">