عصفور

عصفور

به هرحال فکر می کنم فارغ از علاقه، هر انسانی به نوشتن و جایی برای نوشتن نیاز داشته باشد.
اینجا، برای من همان است.

*عصفور گنجشک است، همین قدر فراوان، همینقدر مفت، اما آیا همیشه هرچیز فراوانی بی‌ارزش است؟

آخرین مطالب

تراس

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۵۹ ق.ظ

ده بار فضای کوچک و سرد تراس را بالا پایین کردم. اواخرش پاهای بدون جورابم از سرما بدون حس شده بود. دهانم تلخ بود از شامی که خورده بودم.

-همه چیز پیچیده شده، میدونی یعنی چی؟ یعنی نمیشه چیزی رو پیش بینی کرد. اینطوری محتاط میشی. دلسرد میشی، مثل این نرده های سیاه یخ زده.

از فواید پنجره دوجداره است، صدای تراس تو نمیرود و می شود راحت با خود حرف زد. می شود حتی داد کشید. میشود داد زد: داری چکار می کنی؟ و بعد جای نقش بازی کردن و نگرانی های تصنعی همه چیز را هوا کرد. به جهنم!

-پسر مذهبی به رفیق مخترعش گفت جای اینهمه اختراع مضحک دستگاهی بساز که بشود با آن خودکشی کرد بدون آنکه گناه خودکشی پایت نوشته شود.

می خندم و از طبقه پنجم به چراغ های آبی پایین نگاه می کنم. چه شب سردی. زیپ کاپشن را بالا می کشم. پاهایم کاملا بی حس و سنگین شده است.

-آره، همه چی پیچیده شده. مثل این میمونه بری بیرون و به آدما سلام کنی اما در مقابلش کتک بخوری، کلیشه هات با واقع مطابق نیستن. شاید هم واقع اینهمه بی نظمه! به جهنم، به هرحال همه چی مسیر خودشو میره. تهش یخ زدنه دیگه، مثل این نرده ها.

و سر داغم را می چسبانم به نرده یخ زده تراس.

-کاش جهنم سرد بود و بهشت داغ...

  • ۹۶/۰۸/۲۹
  • Osfur

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">