کوری
دستمو روی چشماش فشار دادم و گفتم: الآن چی میبینی؟به نظرت یه آدم کور همه چی رو سفید میبینه یا سیاه؟
-فکر کنم سیاه میبینه!
-تو الآن چه رنگی میبینی؟
-سیاه.
-یه آدم کور که از بچگی کور بوده، همه چی رو سیاه میبینه؟
-آره.
-اون میدونه سیاه چه رنگیه وقتی تاحالا سیاه ندیده؟
-...
-رنگ چیه؟
-خب یه چیزی قرمزه، یه چیزی آبی، یه چیزی...
-برای من که هیچوقت رنگ أبی رو ندیدم چطوری میخوای بگی آبی چیه؟
-خب...
-من مثلا میگم، سرده مثه آب خنک، عمیقه مثل آسمون صاف تابستونی.
-آها! من میگم مثه دریاست.
-خب کسی که از اول کور بوده، مگه دریا دیده تا حالا؟
-خب نه.
-چه رنگی میبینی پرونه.با دستم رو چشاتو گرفتم؟
-نمیدونم.
-یه کور که هیچ وقت ندیده چه رنگی میبینه؟
-نمیدونم
- رنگ چیه؟
-راستی داداش، یه آدم کور واقعا هیچی هیچی نمیبینه؟
-...
+از مکالمه های دیوانهوار و گاه طولانی منو احمدرضا که بعضی وقتا چنان کلافش میکنه که بحثو عوض میکنه یا در میره.
++به بهانه ملاقات با خودکار فروش کور بی آر تی، که وقتی کمکش کردم اتوبوسش رو عوض کنه میخواستم عوضش کلی سوال پیچش کنم. که دلم نیومد، یکجورهایی خجالت کشیدم...
+++پرسیدم اتفاقی افتاد اینطوری شده، یا از اول همینطور بود؟ همانطور که نگاه از جلو بر نمیداشت، زمزمه کرد، از اول، از اول اینطور بود.
++++نماز جماعتهای اتاق هی روز به روز شلوغ تر میشه، و چه حس خوبی داره...یجورایی خوابو از سر آدم می پرونه.
+++++از این کم خوابی ها به نظرت جون سالم به در میبرم؟
- ۹۶/۰۹/۲۱