روز پنجم
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ق.ظ
ده ها بار روز چهارم را خواندم و سبک شدم، بیشتر از آن لبیروت فیروز را پلی کردم و دلتنگتر شدم، کتابی حقوقی را برای بار دوم مطالعه کردم و چندین بار چای نوشیدم.
وجه اشتراک همهی دیروز همین تکرار بود، آنقدر که حتی مطمئنم اگر آنجا که فیروز میگفت آه عانقینی کسی هم در آغوشم میگرفت باز تکراری بود.
و خلاصه اش اینکه روزهای معقول فکر کردن در تنهایی به روزهای عنان را به دست هر چه حس کردن دادن رسیده.
باید برنامهای بریزم برای ترم جدید، شاید نیاز باشد دیگر اصلا برنگردم. [صد و بیست و یکم]
- ۹۶/۱۱/۱۱