عصفور

عصفور

به هرحال فکر می کنم فارغ از علاقه، هر انسانی به نوشتن و جایی برای نوشتن نیاز داشته باشد.
اینجا، برای من همان است.

*عصفور گنجشک است، همین قدر فراوان، همینقدر مفت، اما آیا همیشه هرچیز فراوانی بی‌ارزش است؟

آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

ما به کیفیت فوق العاده ال جی و سامسونگ عادت کردیم، کیفیتی که چند قرن تجربه پشتشه!

تجربه و مهارتی که با اعتماد مردمش به دست اومده، حالا ما می گذریم از کیفیت بالایی که قراره سالها برامون کار کنه تا بتونیم بهتر بشیم؟


  • Osfur


این یادداشت مختصر صرفا احساس من پس از خوانش کتاب است و ارزش دیگری ندارد.


خواندنش بسیار طول کشید، تقریبا سه ماه و در این سه ماه من روزهای عجیبی را گذراندم، بخشی از زندگیم را که هیچ گاه مانندش را تجربه نخواهم کرد. سفرهای مکرر و بی اطلاع دیگران، اتاق های کوچک مسافرخانه ها، اهواز، تهران، قم، همدان و...
من تغییر می کردم و داستانی از یک تغییر بزرگ می خواندم، شب های کنار محبوب بودن را که هیچ اما شب های بی حوصلگی و تنهایی طنطوریه (ترجیح می دهم اسم اصلی کتاب را ببرم) را دست می گرفتم و با رقیه بزرگ می شدم. با عبد و مریم دیوانگی می کردم و با حسن احساس تنهایی و افسردگی و گاه صادق بودم، سرحال و منطقی.
شخصیت هایی که هرکدام دنیایی داشتند و من حس می کردم دنیایم چیزی است مخلوط از همه اینها.
خندیدم، دبکه گوش دادم، دستور پخت غذاهای فلسطینی را دیدم، شخصیت ها را سرچ کردم، فهمیدم ابوعمار همان یاسرعرفات و فالانژها چه قسی القلب هایی بوده اند.
من با طنطوریه زندگی کردم و این بزرگترین چیزی است که یک کتاب می تواند به کسی هدیه بدهد. 
 
  • Osfur

از چهارده مه 1948 می رسم به جنگ داخلی لبنان، فالانژها، سازمان آزادی بخش فلسطین، امل، علی ناجی، حنظله، صبرا و شتیلا، مستند متولد اورشلیم و عبد «طنطوریه» رضوی عاشور که مهندسی را رها کرد چون ساختن خانه هایی که خراب کنند چه فایده می کند؟

عبد گفت: به خودم گفتم  پسر! فقط دو انتخاب داری. یا در علوم رزمی مهارت پیدا کنی که آن وقت به فدائی تبدیل می شوی یا در قانون مهارت پیدا کنی که اولا از مکان محافظت می کنی، امنیتش را تامین می کنی و بعد با خیال راحت طوری که دوست داری مثل رویاها نقشه شهرهای زیبا را می کشی.

اما مگر با قانون می شود از چیزی محافظت کرد؟

  • Osfur

داشتم سرخوشان می‌رفتم و صدای موسیقی هندزفریم منو از هر صدایی جدا می‌کرد و لبخند میزدم که با یه پیرمرده تکیده با محاسن کاملا سفید و صورتی بی روح چشم تو چشم شدم.

دلم خالی شد، انگار با سرعت زیاد وارد یک زیرگذر شده باشم.

من بودم! منی که ۳۰سال قبل مثل حالای من خوش خوشان می‌رفت و لبخند میزده.


[نمیدونم چرا اینقدر به پیری فکر می‌کنم اینروزا]

  • Osfur

«این‌همه اختلاس، این‌همه فساد! آقا همه سروته یه کرباسن، وگرنه چرا رهبری کاری نمی‌کنه؟»، «برجام! برجام رو هم خود رهبر تأیید نکرده! فکر می‌کنی بدون اجازه رهبری تو این مملکت می‌شه کاری کرد؟»، «کارخونه‌ها همه دارن تعطیل می شن! این‌همه بیکار، این‌همه گرونی! بعد رهبر هیچ کاری نمی‌کنه!». شاید شما هم از این دست حرف‌ها کم نشنیده باشید، در تاکسی، در صف نانوایی، آرایشگاه و هر جایی که بشود از دغدغه‌ها و توقعات گفت. اما راستی چرا؟ چرا باید رهبری به جای نهادهای نظارتی پاسخگوی فسادها و اختلاس‌ها باشد؟ چرا باید به جای نهادهای اجرایی مسائل اقتصادی را حل کند؟ و چرا هر مشکلی از برجام گرفته تا آسفالت کنده شده جلوی کوچه ما به رهبری مربوط می‌شود؟ به راستی منشأ این باور عمومی در کجاست؟

  • Osfur